پشت پرده انتقال قدرت در عربستان با تفویض اختیارات حکومتی به محمد بن سلمان
تاریخ انتشار: ۲ مرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۱۴۷۴۹۵
دربار پادشاهی عربستان با اشاره به اینکه امروز سلمان بن عبدالعزیز به مرخصی خارج از کشور می رود از سپرده شدن اوضاع به محمد بن سلمان در غیاب وی خبر داد.در همین راستا بسیاری از تحلیل گران معتقدند که این مسئله سرآغاز و مقدمه انتقال قدرت از ملک سلمان به فرزندش محمد سلمان است. فرایندی که از مدت ها پیش شروع شده و اکنون وارد فاز نهایی خود در زمینه انتقال قدرت شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ساختار شکنی در انتقال قدرت
نظام پادشاهی حاکم بر عربستان سعودی تاکنون بحرانهای متعددی را پشتسر گذاشته است، کودتای فیصل بن عبدالعزیز پادشاه سوم سعودیها برعلیه برعلیه برادر بزرگتر خود، سعود بن عبدالعزیز که اولین پادشاه بعد از پدر بود و یا ترور فیصل بن عبدالعزیز به دست برادرزاده خود فیصل بن مساعد بحرانهایی است که از ابتدای پادشاهی سعودیها بر شبه جزیره عربستان به دنبال این خاندان بوده است. سعودیها در سالهای اخیر هم روزگار بدون هیاهوی را پشتسر نگذاشتهاند، بحرانی که اکنون آنها با آن روبرو هستند انتخاب محمد بن سلمان به عنوان ولیعهد حکومت سعودی است.
لازم به یادآوری است که قدرت در عربستان طی وصیت ملک عبدالعزیز آلسعود، موسس خاندان سعودی بین پسران وی دست به دست میشد. اما با گذشت 74 سال از مرگ ملک عبدالعزیز، ملک سلمان مسیری متفاوت را در پیش گرفت، و با عبور از اصل جانشینی فرزندان عبدالعزیز زمینه را برای قدرتیابی نسل دوم خاندان سعودی فراهم کرد.
در این چارچوب ملک سلمان در دو سال گذشته در چندین مرحله دست به تغییر آرایش قدرت در مناصب مختلف قدرت در عربستان زد و تصفیه حساب خانوادگی، مدعیان قدرت را از مصادر امور برکنار و وابستگان خود را منصوب کرد.
یکی از مهمترین تغییرات در یازدهم اردیبهشت 1394 و تنها 4 ماه از مرگ «ملک عبدالله بن عبدالعزیز» روی داد که طی آن ملک سلمان با صدور فرامینی دست به تغییرات اساسی در ساختار سیاسی زد. در این میان مهمترین تغییر، برکناری برادرش «مقرن بن عبدالعزیز» از ولیعهدی و نائبرئیسی شورای وزیران و انتصاب «محمد بن نایف» به ولیعهدی و فرزندش «محمد بن سلمان» به جانشینی ولیعهد بود.
ملک سلمان در مراحل بعدی نیز به تغییرات هدفمند در ساختار قدرت ادامه داد، اما سرانجام فرمان برکناری محمد بن نایف نشان داد که هدف اصلی وی در عبور از وصیت موسس آل سعود، موروثی کردن قدرت و انتقال مستقیم آن به فرزندش محمد بوده است.
بنابراین، در شرایطی که تا پیش از این پادشاهان سعودی از میان پسران عبدالعزیز بن سعود انتخاب میشدند با آغاز پادشاهی سلمان بن عبدالعزیز این رسم کنار گذاشته شد؛ او در ابتدا، کوچکترین برادرش مقرن بن عبدالعزیز را از ولایت عهدی کنار گذاشت و به جای او، برادرزادهاش محمد بن نایف آلسعود را به عنوان ولیعهد انتخاب کرد، انتخابی که از ابتدا بسیاری معتقد بودند، فضاسازی ملک سلمان برای جانشینی فرزندش محمد بن سلمان به جای او به عنوان پادشاه بعدی عربستان سعودی است.
در این چارچوب محمد بن نایف، شاهزاده ذینفوذ سعودی به رغم سوابق طولانی در وزارت کشور و ارتباطات نزدیک خارجی از جمله با آمریکا برکنار شد؛ و ملک سلمان 31 ساله که تنها از زمان پدر وارد ردیف اول قدرت در پادشاهی سعودی شد به جانشینی رسید و اکنون نیز تمامی اختیارات در غیاب پادشاه عربستان که قصد مسافرت دارد به او واگذار شد. مسئله ای که چیزی جز زمینه سازی برای انتقال قدرت نمی تواند باشد و به نظر می رسد به زودی باید شاهد بر تخت نشستن محمد سلمان باشیم.
ملک سلمان و همراهان نزدیکش در این فاصله فقط به نظارت بر کارهای ولیعهد و کادر همراه او اکتفا کرده و یا در برخی موارد توصیه هایی نیز می دهند و به این ترتیب محمد بن سلمان در ماه اوت تا پایان سپتامبر عملا پادشاه عربستان سعودی خواهد بود و این مدت به مثابه آزمونی است تا ملک سلمان بتواند زمان دقیق اعلام کناره گیری از تحت سلطنت به نفع پسرش را نهایی کند.
واگرایی در درون خاندان آل سعود
اگرچه فرآیند ولیعهد شدن محمد بن سلمان بدون خونریزی و به آرامی انجام شد، اما جابجایی به علل مختلف می تواند زمینه واگرایی و اختلاف در درون خاندان آل سعود را فراهم کند.
نخست اینکه؛ همانطور که گفته شد، ولیعهدی و سپس پادشاه شدن محمد بن سلمان به منزله پایان قدرت فرزندان عبدالعزیز و آغاز دوران قدرت فرزندان سلمان است. در همین خصوص، خانم «الن والد» در تحلیل خود که در سایت forbess منتشر شد، نوشت «ملک سلمان هفتمین پسر عبدالعزیز بود که قدرت را در عربستان از آن خود کرد. در حالی که طبق وصیت عبدالعزیز قدرت باید تا زمانی که فرزندان عبدالعزیز زنده هستند از برادر به برادر منتقل شود، اکنون ولایتعهدی محمد بن سلمان به معنای پایان پادشاهی فرزندان عبدالعزیز و آغاز دوران پادشاهی فرزندان سلمان خواهد بود.»
دوم اینکه؛ با توجه به اینکه محمد بن سلمان تنها 33 سال سن دارد و در صورتی که در نظر گرفته شود وی نیز مانند فرزندان عبدالعزیز حتی بیش از 80 سال عمر خواهد کرد، این به این معنا است که محمد بن سلمان تا حدود 5 دهه دیگر قدرت را در اختیار خواهد داشت. محمد بن سلمان اکنون نه تنها عنوان جوان ترین وزیر دفاع عربستان و نخستین فرزند پادشاه که به مقام ولیعهدی می رسد بلکه در صورت پادشاه شدن نیز عنوان جوان ترین پادشاه و همچنین نخستین نواده عبدالعزیز که به مقام پادشاهی می رسد را نیز آن خود می کند. اینها، اما، موضوعاتی نیستند که دیگر نوادگان عبدالعزیز به سادگی آنرا بپذیرند.
در همین زمینه، «استفان کالین» و «ویلیام مکلین» در مطلبی که برای رویترز نوشتند، عنوان کردند که «رشد سریع محمد بن سلمان در ساختار قدرت عربستان احتمالاً سبب شدت گرفتن اختلاف ها در خاندان سعودی و غیرقابل پیش بینی تر شدن سیاست در عربستان سعودی خواهد شد.»
نکته پایانی این تحلیل این است که فرآیند ولیعهد شدن محمد بن سلمان بیش از هر چیزی بیانگر «چرخش معیوب، ناقص و پیشامدرن انتقال قدرت در عربستان سعودی» است.
برچسب ها: عربستان ، انتقال قدرت ، محمدسلمان ، محمد نایفمنبع: تابناک
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۱۴۷۴۹۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اتحاد مثلث علیه منافع ایران/ بررسی تأثیرات توافق امنیتی میان آمریکا و عربستان بر روابط سعودیها با ایران
به گزارش قدس آنلاین، ایجاد اتحاد سهضلعی میان آمریکا، عربستان و اسرائیل، از یکسو واکنشی دسته جمعی در برابر ایران به دنبال نمایش قدرت نظامی آن و از سوی دیگر منزوی ساختن کشورمان در مسیر حمایت از فلسطین و پیشبرد راهبرد عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی است.
از سوی دیگر هر یک از اضلاع این اتحاد درصددند اهداف و منافع فردی خود را از طریق توافق امنیتی و دفاعی پیش ببرند. در همین راستا، رسانه المانیتور در تحلیلی در این باره مینویسد: «اجزای لازم برای یک پیمان دفاعی تاریخی ایالات متحده با عربستان سعودی تقریباً فراهم شده است؛ توافقی که به عادیسازی روابط ریاض با دولت یهود کمک میکند و بنابراین، امکان جریان متقابل سرمایه و همکاری نظامی را فراهم میکند که میتواند ایران را بیشتر منزوی کند». اما سؤال اساسی درباره تأثیرات و نتایج توافق مذکور بر روابط ایران و عربستان سعودی است.
در همین زمینه، محمدپارسا نجفی کارشناس مسائل عربستان در گفتوگو با قدس تصریح کرد: سعودیها از زمان تأسیس حکومت تا دوران حاضر به عنوان متحد راهبردی غرب و آمریکا محسوب میشوند. همچنین عربستان از زمان شکل گرفتن رژیم صهیونیستی نیز همراستا با تلآویو حرکت کرده، گرچه این را رسماً اعلام نکرده، اما روابط سعودیها با رژیم صهیونیستی غیر قابل انکار است. حتی درباره مصداق بارز پیمان مخفیانه میان عربستان با اسرائیل، انگلیس و آمریکا میتوان گفت هر زمان حمله یا تهدیدی متوجه رژیم صهیونیستی است، عربستان نقش مدافع اسرائیل را بازی میکند. در چنین شرایطی، ایجاد پیمان نظامی و امنیتی عربستان با آمریکا و رژیم صهیونیستی امر جدیدی نیست، بلکه آنچه در گذشته مخفیانه بوده اکنون آشکار میشود. گرچه چین تلاشهای فراوانی برای بهبود روابط ایران و عربستان انجام داد تا تنشهای موجود در منطقه خلیج فارس به بازار انرژی سرایت نکند و روند صدور نفت و گاز مختل نشود، اما شرایط و تحولات نشان میدهند چینیها نمیتوانند مانع بروز تنشها در منطقه شوند. دشمنی عربستان با ایران و تشیع امری ذاتی است؛ بنابراین ادعای بهبود روابط ایران و عربستان کاملاً سطحی، زود گذر و غیر قابل اعتماد است.
احساس ضعف سعودیها پس از عملیات وعدهصادق
این کارشناس خاورمیانه بیان کرد: عربستان هیچ تلاشی برای بازگشایی سفارتخانهها و بهبود روابط خود با ایران ندارد و حتی از نظر راهبردی نیز کاملاً بر ضد ایران عمل میکند. سعودیها در مسائل منطقهای همواره علیه ایران موضعگیری کردهاند، چنانکه عربستان و حکومتهای وابسته به غرب پس از عملیات وعده صادق دریافتند نمیتوانند به تنهایی در برابر ایران فعالیت کنند و یا مدافع اسرائیل باشند. درنتیجه سعودیها تلاش میکنند با ایجاد پیمانهای نظامی و راهاندازی تبلیغات بهنحوی قدرت خود را اثبات کنند؛ زیرا از نظر عملیاتی، راهبردی و نظامی ثابت شده اسرائیل توانایی پاسخ و واکنش به ایران را ندارد. از سوی دیگر نیز آمریکا با دولتهایی همانند اسرائیل، عربستان، امارات و... که توسط انگلیس ایجاد شدهاند، اتحاد راهبردی دیرینه دارد، اما اکنون آن را به صورت آشکار و در قالب پیمان امنیتی بیان میکند. بخش عمده خرید نظامی عربستان از آمریکا و پس از آن اروپای غربی است. عربستان در جنگ هشتساله با یمن از این کشور شکست خورد و از سوی دیگر قدرت آمریکا هم دچار افت قابل توجهی شده است.
نجفی گفت: این درحالی است که طی دو سال اخیر برخی تحلیلگران در تحلیلی نادرست بیان کردند آشتی میان ایران و عربستان مانع برقراری و عادیسازی روابط سعودیها با رژیم اسرائیل میشود که آن هم برداشتی سادهانگارانه بود. در حال حاضر عربستان به سمت گسترش روابط و یا به عبارتی آشکارسازی روابط مخفیانهاش با اسرائیل پیش میرود، چنانکه سفر مقامات رژیم صهیونیستی به ریاض و دیدار با سعودیها دلیلی بر اثبات این مدعاست. عربستان از همان سال ۱۹۴۸ روابط دوستانه با رژیم صهیونیستی داشته اما آن را پنهان کرده است. این درحالی است که پس از عملیات وعده صادق احساس ضعف میکند و به همین دلیل به توافقات علنی با آمریکا و اسرائیل روی میآورد. بنابراین این توافق در صحنه ژئوپلتیکی منطقه تأثیر واقعی و فیزیکی نخواهد داشت. از سوی دیگر، آمریکا به خوبی میداند توانایی درگیری با ایران را ندارد و هرگونه افزایش تنش در منطقه خلیج فارس به اقتصاد آن آسیب وارد میکند و به جایی نخواهند رسید. اما به هر صورت عربستان به عنوان رقیب سنتی ایران نمیتواند افزایش قدرت آن را تماشا کند و طبیعتاً با انجام چنین اتحادهایی درصدد ضربه زدن به جریان مقاومت است.
مینا افرازه